نکته جالب توجه رنگ پوشش متحد هرگروه از معلولین بود که به سالن شهید افراسیابی مجموعه حال وهوای خاصی میبخشید.
نابینایان قرمز، ناشنوایان سبز و جسمی حرکتیها سفید پوشیده بودند. در این برنامه که جمعی از دانشآموزان مدارس استثنایی شهر تهران حضور داشتند پس از تلاوت کلام آسمانی و اجرای سرود ملی توسط ارکستر ناجا معاون سازمان آموزش و پرورش استثنایی ضمن خوشآمدگویی به حاضرین، ورزش را برای معلولین واجب وبرای سایر اقشار جامعه مستحب برشمرد.
روز جهانی پارا المپیک در قاب تصویر
سپس مراسم حمل پرچم جمهوری اسلامی وسایر نشانهای مربوط از جمله نشان سازمان جهانی نابینایان ونشان سازمان جهانی معلولین فلج مغزی توسط دانشآموزان معلول انجام شد.
اجرای نمادین مسابقات ورزشی قسمت دیگری از برنامه بود که در این بخش میتوان به مسابقاتی چون فوتبال کم توانان ذهنی، دوچرخه سواری وکاراته انفرادی نابینایان وبوچیا ویژه معلولین فلج مغزی اشاره کرد.
این برنامه که توسط هنرمند محبوب کودکان (عموپورنگ) اجرا میشد دقایق شاد ومفرحی را برای دانشآموزان مدارس استثنایی فراهم آورد.
تمرینات دسته جمعی و برگزاری مسابقه بسکتبال با ویلچر از دیگر برنامههای مراسم بزرگداشت روزجهانی پارا المپیک بود.سپس کلهر، خواننده خوب کشورمان سرود پارا المپیک را اجراکرد.
پایان بخش این برنامه، اجرای موسیقی محلی جنوب ایران بود وسرانجام مراسم باشکوه روز پاراالمپیک ساعت12ظهر به کار خود پایان داد.اما در حاشیه این گزارش باید به چند نکته اشاره کرد اینکه مثل همیشه جای مسئولین عالی رتبه مملکتی در میان بچههای معلول خالی بود یا اینکه بهرغم حضور خبرنگاران رسانه ملی، این مراسم در این رسانه انعکاس شایانی نداشت.
المپیک معلولان نقشها و کارکردها
پارا المپیک بهانهای بود برای نگاهی دوباره به قشری از جامعه که بنابه دلایلی کمتر دیده میشوند و فرصتی برای گفتن ناگفتهها.
اری انگار در شهری که هیچ جایش برای عبور معلولان آن طور که باید وشاید مناسب نیست و همشهریان از معلولیت چیزی جز عصا وویلچر نمیدانند، هر روز باید بهانهای جست وبا گردهم آوردن معلولان حال وهوای یکنواخت شهر دودیمان تهران را دگرگون کرد وبه همگان یادآوری کرد که انسانهایی با نیازهای خاص در شهر ما کم نیستند.
انسانهایی که ماهیت نیازهایشان هیچ تفاوتی با سایرین ندارد و تنها راه رسیدن به این نیاز کمی متفاوت است و اجتماع پرشور امروز معلولان نیز برای اعلام نیازشان به ورزش، آن هم در سطح حرفهای وقهرمانی بود.
این رویداد را میتوان از چند زاویه مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. نخست تلاش در جهت همگامشدن جامعه معلولان ایرانی با روزشمار جهانی معلولان است، به عبارتی اینکه در کشور ما چند سالی است علاوه بر روزهایی همچون روزجهانی معلولان وروز عصای سفید، روز پارا المپیک نیز بزرگ داشته میشود یک دستاورد بزرگ فرهنگی است، زیرا همانطور که اشاره شد در جامعه ما بهدلیل فقر فرهنگی که عامل ناشناخته ماندن معلول ومعلولیت ودر نتیجه ایجاد تعامل نه چندان صحیح میان جامعه و معلولان است بزرگداشت این چنین روزهایی میتواند دستاویزی باشد برای شناساندن معلولیت به جامعه که در این میان نقش رسانههای جمعی بسیار حائز اهمیت است.
این گزاره در کلیت نکوداشت مناسبتهای معلولان بود اما در کنار این کلیت میتوان به چند گزاره جزئی نیز اشاره کرد.
در جامعه امروز ایران که فرهنگسازی برای معلولان پیشینه چندانی ندارد، متأسفانه هرگاه سخن از نیازهای افراد دارای شرایط خاص میشود چند گزینه محدود وکلیشهای مانند مناسبسازی معابر شهری، آموزش، بهداشت و... نظرهمگان را به خود جلب میکند.
برپایی بزرگداشت روز پارا المپیک میتواند به نوعی این هنجار غلط را در ذهن همگان بشکند که نیازهای معلولان به چند گزینه یادشده محدود نمیشود و ورزش، نشاط و شور رقابت در عرصههای جهانی و کسب افتخار ونام ونشان نیز از حقوق معلولان است که باید بدان پرداخته شود.
هنگامی که ورزش معلولان با این واژهها همسطح شود بار دیگر این هنجار را در اذهان خواهد شکست که ورزش معلولان تنها توانبخشی وانجام حرکات ویژه این گروه نیست بلکه اکثر رشتههای ورزشی معلولان با اندکی تفاوت در نحوه برگزاری همان ورزشهای افراد عادی است که علم به این مطلب میتواند تاحد قابل توجهی از بیگانگی جامعه نسبت به معلولان ومعلولیت بکاهد.
اما این رویداد اجتماعی همچون سایر وقایع در جامعه ما فارغ از ضرورت نقد نیست. در نقد این رویداد همچون رویدادهای مشابه باید گفت متأسفانه پدیده جداسازی، بسیاری از تلاشها را درزمینه معلولان به هدر میدهد.
همواره شاهد آن هستیم که آیینهای معلولان همواره در شرایط واماکنی برپا میشود که تنها معلولان ومسئولان امور آنها شاهد ان هستند و همیشه جای اقشار دیگر جامعه در این بین خالی است وباید پذیرفت که این روند نمیتواند بارفرهنگی چندانی داشته باشد.
آیینهای معلولان اعمال خلاف شرع وقانون نیست که همیشه باید در خفا برگزار شود، شرکت سایرین در اینگونه محافل ضرورتی است انکارناپذیرکه تحقق آن بسیار ساده وقابل وصول است که میتوان بهعنوان نمونه به یک راهکار ساده اشاره کرد، اکثر شرکتکنندگان در مراسم دانش آموزان استثنایی مقاطع مختلف تحصیلی بودند، بهنظر میرسد اگر درصدی از شرکتکنندگان دانش آموزان عادی بودند رسالت فرهنگسازی این مراسم به خوبی انجام میشد به خاطر داشته باشیم که بهترین سن برای نهادینه کردن فرهنگ در افراد کودکی و نوجوانی است، حال اگر دانش آموزان عادی ما برای چند ساعت هم که شده در مراسمی بادانش آموزان معلول تعامل داشتند وبا مسائل آنان روبهرو میشدند زمینه ذهنی فراهم شده در آنان نسبت به معلولیت، پس انداز خوبی برای آینده فرهنگی جامعه ما بود.نکته دیگر نقد عملکرد رسانه ملی در پوشش این رویداد است.
به راستی سهم معلولان که 10درصد از جامعه را تشکیل میدهند در 24ساعت شبانه روز از برنامههای صدا وسیما چند دقیقه است؟ آن هم در روزهایی که پای رویدادی مربوط به آنها در میان است، آیا حق معلولان این سرزمین نیست که در روزهایی اینچنین رسانه ملی مراسم آنان را کمی گستردهتر انعکاس دهد و تنها به اخبار شفاهی، آن هم بسیار گذرا بسنده نکند؟
به هرحال امید آن میرود که در رویدادهای مشابه معلولان، مسئولان و رسانهها بهخصوص رسانه ملی از موقعیتهای بهدست آمده بهرهبرداری مطلوبتری نمایند.